سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

ظهور میکنی آخر به چشم هم زدنی

خدا کند که بیایی ، تو آرزوی منی !

 

ظهور میکنی آخر برای حسرت عشق

و عشق از تو تراود ، به عشق هم وطنی

 

ظهور میکنی آخر به خواب دیدم دوش

به خدمت آمدمت پیش ، تو هم امیر منی

 

 

ظهور میکنی آخر شبی که روشن هست

ندای حضرت باران ، چو آب در بدنی

 

ظهور میکنی آخر ، خدا . . . خدا داند

که شب دعای کمیلی و روز ، عهد منی

 

ظهور میکنی آخر مثال سوره ی نصر

چو آیه آیه قرآن ، تو سر ممتحنی

 

ظهور میکنی آخر برای یک تفسیر

وجوه سوره ی کوثر ، شکوه هر دمنی

 

ظهور میکنی آخر ز انتظار عجیب

چنان شکاف عظیمی ، به قبله گاه منی

 

ظهور میکنی آخر تو متصل بر آب

که تشنه سوی تو آیم ، تو خواستگاه منی

 

ظهور میکنی آخر شمیم و عطر علی

حسن ، حسین و اباالفضل ، در نگاه منی

 

ظهور میکنی آخر تو منتقم بر یاس

ردای سبز چو پوشی ، تو مقتدای منی

 

ظهور میکنی آخر ولی چرا فردا ؟

مگر نه اینکه تو امروز ، قتلگاه منی ؟

 

ظهور میکنی آخر یقین بدان مولا

به جای ماه ثریا ، منیر قلب منی

 

ظهور میکنی آخر دلیل خلقت ما

قیام قائم قائد ، شمول هر سخنی

 

ظهور میکنی آخر که ساربان باشی

برای وصل به خالق ، تو شاهراه منی

 

ظهور میکنی آخر تو حضرت حامد

تو ای تمام کلامی که در کلام منی

 

ظهور میکنی آخر و دلخوشم بسیار

در این سیاهی مطلق ، تو شمع و نار منی

 

ظهور میکنی آخر چو ماه اول ماه

شروع فصل غریبی ، تو ابتلای منی

 

ظهور میکنی آخر ، حجت الرحمان

هماره رکن انامی ، وضوی ناب منی

 

ظهور میکنی آخر ، شود دلم پرچم

برای بیرق عشقت ، تو افتخار منی

 

ظهور میکنی آخر علم المصبوب

ولیّ شیعه مغموم ، امید چاه منی

 

ظهور میکنی آخر حافظ الاسرار

برای لحظه آخر ، یقین نجات منی

 

ظهور میکنی آخر که شعر آخر شد

اگر گدا شده « حمیده» ، ندیده شاه منی . .

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/18ساعت 10:31 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak