سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

حضرت علی بن موسی ، (???–??? ه‍.ق.) امام هشتم شیعیان دوازده امامی است. پدربزرگوارشان امام موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌های ام البنین، نجمه، سکن و تکتم را دارد. زادنش در مدینه و شهادتش در توس بود. 
دوران زندگی
امام علی بن موسی متولد پنج شنبه ?? ذیقعده یا ?? رجب سال ??? هجری در شهر مدینه بود. آن حضرت پس از شهادت پدرش حدود ?? سال امامت نمود ، که ?? سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. 
امام رضا(ع) در مدینه، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگی امور پرداخت. شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد، و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش، رییس مذهب شیعه جعفر صادق(ع) پرداخت. 



حضرت علی بن موسی ، (???–??? ه‍.ق.) امام هشتم شیعیان دوازده امامی است. پدربزرگوارشان امام موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌های ام البنین، نجمه، سکن و تکتم را دارد. زادنش در مدینه و شهادتش در توس بود. 
دوران زندگی
امام علی بن موسی متولد پنج شنبه ?? ذیقعده یا ?? رجب سال ??? هجری در شهر مدینه بود. آن حضرت پس از شهادت پدرش حدود ?? سال امامت نمود ، که ?? سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. 
امام رضا(ع) در مدینه، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگی امور پرداخت. شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد، و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش، رییس مذهب شیعه جعفر صادق(ع) پرداخت. 
آن گونه که در کتب معتبر شیعه آورده‌اند مامون که علاقه مردم ایران به امامان شیعه را می‌دید تصمیم گرفت حضرت امام رضا(ع) را مجبور کند تا از مدینه به خراسان بیاید و او را به عنوان ولیعهد و جانشین خود معرفی کند و چنان چه شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه آورده‌است روز اول ماه رمضان روز بیعت ‏به ولایتعهدی امام رضا(ع) توسط مامون است، تا با این روش بتواند در بین مردم محبوبیت قابل ملاحظه‌ای پیدا کند و درضمن تصمیم داشت تا آن حضرت را نزد خود بیاورد و کارهای او را تحت نظارت کامل خود قرار دهد.
معنویت و عبادات
شیخ صدوق در روایتی آورده‌است: عادت امام رضا (علیه السلام) بر آن بود که شب‌ها کم می‌خوابید و غالب اوقات خود را به عبادت می‌گذراند و در یک شبانه روز، هزار رکعت نماز می‌خواند و روزه بسیار می‌گرفت و به روزه سه روز هر ماه (یعنی پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه) مداومت داشت و می‌فرمود:« روزه این سه روز (یعنی پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه) برابر روزه دهر است.»
او بسیار احسان می‌کرد و صدقه پنهانی می‌داد و بیشتر صدقات او در شب‌های تار بود.
امام رضا (علیه السلام) شب‌ها که در بستر می‌خوابید تلاوت قرآن بسیار می‌نمود و هر گاه به آیه‌ای می‌رسید که در آن یادی از بهشت و یا آتش شده بود گریه می‌کرد و از حق تعالی بهشت را طلب می‌کرد و از آتش پناه می‌جست. او در هر سه روز، قرآن را ختم می‌کرد و می‌فرمود:«اگر بخواهم می‌توانم در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم ولی هرگز از آیه‌ای نمی‌گذرم، مگر آنکه در آن تفکر می‌کنم که در چه مورد و به چه هنگام نازل گشته‌است.»
یکی از یاران و راویان امام رضا (علیه السلام) که نامش ابراهیم بن عباس است می‏گوید:« تمام سخنان امام رضا (علیه السلام) و پاسخ‏هایی که به اشخاص می‏داد و مثال‏هایی که می‏فرمود، همه آنها، بر گرفته از آیات قرآن بود.»
علم و دانش
 در کتاب منتهی الآمال از ابا صلت هروی نقل شده‌است: « ندیدم عالمتری از رضا و ندید او را عالمی مگر آنکه شهادت داد مثل من، مامون بارها علمای ادیان و فقها و متکلمان را برای مناظره و تکلم با رضا جمع کرد و آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و آن‌ها اقرار کردند بر فضیلت او.»
و همچنین در کتاب منتهی الآمال دوباره آمده‌است موسی کاظم می‌فرماید:« شنیدم از پدرم جعفر صادق که مکرر به من می‌گفت که:عالم آل محمد در صلب تو است و ای کاش من او را درک می‌کردم، همانا او هم نام امیر مومنان علی است.»
ابراهیم ابن عباس روایت کرده:« ندیدم هرگز رضا را که از او چیزی بپرسند و او نداند و از او داناتر ندیدم و علم کامل به گذشتگان داشت و مامون با هر سوالی که آن حضرت را امتحان می‌نمود، ایشان جواب می‌فرمودند و تمام سخنان آن حضرت و جواب‌های ایشان و مثل‌هایی که می‌آوردند برگرفته از قرآن بود.»
جود و بخشش
رضا، بسیار احسان می‌کرد و صدقه می‌داد و بیشتر صدقات او پنهانی و در شب‌های تاریک بود.
عمر بن خلاد روایت کرد:« هرگاه رضا غذا میل می‌کرد، کاسه بزرگی نزدیک خود می‌گذاشت و از هر غذایی که در سفره بود از بهترین آن‌ها مقداری بر می‌داشت و در آن کاسه می‌گذاشت و امر می‌فرمود که بین بیچارگان پخش کنند. »
ابن شهر آشوب در مناقب، این روایت را نقل مرده‌است که:« رضا در خراسان در یک روز عرفه، تمام اموال خود را بخشش فرمودند. »


فضل بن سهل گفت:« آیا این غرامت است؟ آن حضرت فرمود:(بلکه غنیمت است.)پس فرمود:غرامت نشمار، البته چیزی که به آن می‌رسی اجر و کرامت است.»
یعقوب بن اسحاق گوید: مردی خدمت ابی الحسن الرضا (علیه السلام) آمده عرض کرد: به قدر مروتت به من عطا فرما. حضرت فرمود : این اندازه مقدور من نشود. پس از آن گفت: به اندازه مروت من عطا فرما. فرمود: در این صورت ممکن است. آنگاه به غلام خود فرمود: دویست دینار به او بده. 
مرحوم کلینی از المسیح بن حمزه نقل می کند که:
من در مجلس حضرت رضا (علیه السلام) بودم و مردم زیادی از آن حضرت مسایل حلال و حرام می پرسیدند. در این حال مرد بلند قد و گندم گونی پیدا شد و گفت: السلام علیک یابن رسول ا... من یک نفر از دوستداران تو و پدران بزرگوارت هستم. از سفر مکه برگشته و خرج راه گم کرده و نمی توانم به مقصد بروم. اگر شما کمکی به من برسانید، مرا متنعم ساخته اید و من وقتی به شهر خود رسیدم چون مستحق صدقه نیستم عین همان مبلغ را به فقراء (عوض شما صدقه) می دهم.
حضرت رضا (ع) فرمود: بنشین. و زمانی با مردم صحبت فرمودند تا مردم رفتند. آنگاه آن حضرت درون خانه رفت و ساعتی نگذشت و بیرون آمد و در را پیش کرد و دست از بالای در بیرون نمود و فرمود خراسانی کجاست؟
مرد گفت: اینجا هستم. فرمود: این دویست دینار را بگیر و برای مخارج خود صرف کن و این وجه را برای خود مبارک بدان و تصدق مکن و بیرون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا.
بعد از آنکه آن شخص بیرون رفت سلیمان که آنجا بود از امام پرسید: شما که احسانی فرمودید چرا خود را نشان ندادید؟ حضرت فرمود: از ترس اینکه مبادا از جهت برآوردن نیاز او ذلت سئوال را در چهره او ببینم. مگر نشینده ای که پیغمبر اکرم (ص) فرموده است: کسی که احسان خود را بپوشاند و مخفی بدارد فضیلت آن برابر هفتاد حج است و کسی که گناه و بدی را آشکار کند خوار و مخذول است و پوشاننده گناه آمرزیده است. 
شیخ مفید ازغفاری نقل می کند که: مردی از خاندان ابی رافع که آزاد کرده پیغمبر اکرم (صلی ا... علیه و آله) بود از من طلبی داشت و برای مطالبه آن اصرار می نمود. من که قضیه را چنین دیدم، پس از خواندن نماز صبح در مسجد پیغمبر اکرم (صلی ا... علیه و آله) به جانب حضرت رضا (علیه السلام) که در آن موقع در عریض (محلی است در یک فرسنگی مدینه) بود، به راه افتادم. چون نزدیک منزلش رسیدم آن حضرت را که بر الاغی سوار بوده و ردائی در برداشت و در حال بیرون آمدن از خانه بود مشاهده کردم. چون چشمم به او افتاد برای اظهار حاجت خود شرم کردم. وقتی امام نزدیک من رسید ایستاد و نگاهی به من انداخت. من بدان حضرت سلام کردم و در آن موقع ماه رمضان بود. آنگاه عرض کردم فدایت شوم فلان دوست شما را بر من حقی است و برای مطالبه آن مرا رسوا نموده است و من پیش خود گمان کردم که حضرت او را در مورد مطالبه طلبش از من مانع خواهد شد و به خدا سوگند نگفتم که او چقدر از من طلب دارد و چیز دیگری نگفتم. امام فرمود بنشینم تا باز گردد. من در حالی که روزه بودم در آنجا ماندم تا نماز مغرب را به جا آوردم و دلتنگ شدم و خواستم بر گردم.
در این حال دیدم آن حضرت ظاهر شد و مردم در اطرافش بودند و سائلین هم بر سر راهش نشسته بودند و امام (علیه السلام) به آنها صدقه می داد تا اینکه از آنجا گذر کرد و داخل منزل خود شد و سپس بیرون آمد و مرا خواند و من برخاسته با او داخل خانه رفتم و با هم نشستیم و من شروع کردم از پس مسیب (فرماندار مدینه) با او صحبت کردن و زیاد می شد که من درباره او با حضرت صحبت می کردم. چون از سخن فارغ شدم فرمود: گمان نمی کنم که افطار نموده باشی؟ گفتم نه.
پس دستور داد برای من غذا آوردند و به غلامش هم امر کرد که با من غذا بخورد. من و غلام از آن خوراک خوردیم و پس از فراغ از طعام فرمود: بالش را بلند کن و آنچه در زیر آنست بردار. من بالش را بلند کرده و دینارهائی از طلا دیدم آنها را برداشته و در کیسه خود گذاشتم. سپس حضرت دستور داد که چهار نفر از غلامانش برای رسانیدن من به خانه ام همراه من باشند. گفتم: فدایت شوم مامورین شبانه پسر مسیب در راه ها هستند و من دوست ندارم که آنها مرا با غلامان شما ببینند.
فرمود: راست گفتی خدا به راه راست هدایتت کند و به آنان دستور داد که همراه من باشند تا هر کجا که من گفتم برگردند. چون نزدیک خانه ام رسیدم آنها را برگرداندم و به خانه خود رفتم و چراغ خواسته به دینارها نگاه کردم و آنها 48 دینار بود در حالی که طلب آن شخص از من 28 دینار بود و در میان آنها دیناری بود که درخشندگی آشکاری داشت و تلالو آن مرا خوش آمد. چون نزدیک چراغ بردم دیدم به خط روشن و آشکار نوشته شده است که طلب آن مرد از تو 28 دینار است و بقیه هم از آن تو باشد و به خدا قسم که من طلب او را دقیقاً تعیین نکرده بودم. (4)
باری این حدیث علاوه بر جود و کرم امام بر علم لدنی او نیز دلالت می کند.
و چنانکه در مطالب پیش اشاره گردید آن جناب تمام فضائل نفسانی و سجایای اخلاقی و صفات ملکوتی را به حد کمال حائز بوده که به عنوان مشت نمونه خروار است، به نگارش مختصری از آنها اکتفا گردید.
حدیث سلسلة الذهب
شیعیان حدیث‌های زیادی را منتسب به وی می‌دانند یکی از مشهورترین احادیثی قدسی منقول از وی حدیثی موسوم به سلسلة الذهب است که هنگام وداع وی با مردم شهر نیشابور در بین راه چنین گفته‌است: «کلمه? لا اله الا ا... دژ استوار من است، پس هر کس در این حصار وارد شد، از عذابم محفوظ است.»
او چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشت و گفت: به شرط‌های آن و من از جمله شرط‌های آن هستم. مقصود رضا از شرط‌ها، اعتراف به این واقعیت است که او مانند پدرانش از سوی خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است. 
القاب و کنایات
کنیه‌ها: ابوالحسن و ابوعلی
لقب‌ها: رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، صدیق، رضی، شمس الشموس، معین الضعفاء، سراج ا...، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، رب السریر، رئاب التدبیر، شمس توس، خورشید ولایت
روایاتی در مورد امامت حضرت امام رضا(ع)
صفات ممتاز و ملکوتی امام خود به خود او را برای احراز مقام امامت به مردم معرفی می کند؛ زیرا امام از نظر علم و تقوی و شجاعت و زهد و سایر ملکات نفسانی بر همگان برتری دارد و همین برتری و تفوق او دلیل بر امامت اوست. چنانکه خلیل بن احمد بصری درباره حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) گوید: نیازمندی تمام مردم به او و بی نیازی او از همه مردم دلیل بر این است که او امام همه است .
اما برای اتمام حجت هم تصریحات امام قبلی درباره نصب و لازم و مزید بر علت می باشد که ذیلا به چند فقره از نصوص درباره امامت حضرت رضا (علیه السلام) اشاره می گردد:
داود رقی گوید: به حضرت امام کاظم (ع) عرض کردم که: قربانت گردم! سن من زیاد شده، دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده و بفرمائید که امام و صاحب اختیار ما پس از شما کیست؟ آن حضرت به پسرش ابوالحسن الرضا (ع) اشاره کرد و فرمود: امام شما پس از من اوست.
 نعیم قابوسی گوید: امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود: فرزندم علی بزرگترین اولاد من است و پیش من محبوب ترین آنهاست. با من در جفر نگاه می کند و جز پیغمبر یا وصی او کس دیگری در جفر نگاه نمی کند.
  محمد بن اسحق بن عمار گوید: به حضرت امام کاظم (ع) عرض کردم: آیا مرا به کسی که دین خود را از او یاد بگیرم راهنمائی نمی کنید؟ فرمود: (آن کس را که تو خواهی) این پسرم علی است.
 زیاد بن مروان قندی که از جماعت واقیه بود، گوید: من خدمت ابی ابراهیم (امام هفتم) رسیدم. در آن موقع پسرش ابوالحسن (حضرت رضا (ع)) در نزد او بود. فرمود: یا زیاد این فرزند من است کتاب او کتاب من و سخن او سخن من و فرستاده او فرستاده من است و هر چه او گوید همان حق است.
 مخزومی که نسبش از جانب مادر به جعفر بن ابیطالب می رسد گفت:حضرت موسی بن جعفر (ع) کسی را نزد ما فرستاد و ما را گرد آورد آنگاه فرمود: آیا می دانید برای چه شما را خواستم؟ عرض کردیم: نه! فرمود: گواه باشد که این پسرم وصی من و متصدی امر و جانشینم پس از من خواهد بود هر که از من طلبی دارد از این بگیرد و هر کس وعده ای از من دارد از او بخواهد و هر که از دیدن خود من چاره ای ندارد با من مکاتبه کند.
 داود بن سلیمان گوید: به حضرت موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: من می ترسم حادثه ای پیش آید و دیگر شما را نبینم پس مرا اطلاع دهید که امام پس از شما کیست؟ فرمود: ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع).
 نصر بن قابوس گوید: به حضرت ابی ابراهیم موسی کاظم (ع) عرض کردم که من ازپدرت (امام صادق علیه السلام) پرسیدم که امام پس از شما کیست به من فرمود که آن امام شمائید و چون آن حضرت رحلت فرمود مردم پراکنده شدند ولی من و یارانم به شما معتقد شدیم. اکنون هم شما امام پس از خود را به من معرفی کنید به علی بن موسی الرضا علیه السلام اشاره فرمودند.
داود بن زربی گوید: مالی به خدمت موسی بن جعفر (ع) آوردم و آن حضرت مقداری از آن را برداشت و باقی را باز گذاشت. عرض کردم: خدا کار تو را اصلاح فرماید چرا مقداری از نزد من گذاشتی؟ فرمود: صاحب امر آن را از تو مطالبه می کند چون خبر شهادت آن جناب رسید. حضرت ابوالحسن الرضا (ع) نزد من فرستاد و آن مال را مطالبه فرمود و من هم تحویلش دادم.
 حسین بن بشیر گوید: موسی بن جعفر (ع) فرزند خود، علی را بر ما امام قرارداد همچنان که رسول خدا (ص) در غدیر خم، امیرالمومنین (ع) را امام قرارداد. آنگاه فرمود: ای اهل مدینه (یا اینکه فرمود ای اهل محل) این وصی من است بعد از من.
مفضل بن عمر گوید: بر امام موسی بن جعفر (ع) وارد شدم در حالی که فرزندش علی در کنارش بود و او را می بوسید و بر شانه خود می گذاشت و می فرمود: چقدر پاک و طاهر است خلقت تو و چقدر ظاهر است فضل تو! 
عرض کردم: قربانت گردم از این طفل محبتی در قلب من قرار گرفت که از برای احدی جز شما قرار نگرفته بود. حضرت فرمود: ای مفضل! منزلت این (فرزند) در نزد من مانند منزلت من در پیش پدرم است و ما ذریه ای هستیم که بعضی از بعض دیگریم و پروردگار به این مطلب شنوا و داناست.
 عرض کردم: آیا این طفل پس از شما صاحب امر است؟ فرمود: بلی ؛ هر کس او را اطاعت کند نجات یابد و هر که مخالف او کند کافر گردد.
بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون 
چون به کتابهاى تاریخى مراجعه مى‏کنیم درمى‏یابیم که شهادت امام رضا(ع) به دست مامون به وسیله سم، حتى در زمان مامون نیز امرى معروف و بر سر زبانهاى مردم بود. بطورى که مامون خود شکوه از این اتهام مى‏کرد که چرا مردم او را عامل مسموم کردن امام مى‏پنداشتند! 
در روایت آمده که هنگام شهادت امام(ع) مردم اجتماع کرده و پیوسته مى‏گفتند که این مرد - یعنى مامون - وى را ترور کرده است. در این باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموى امام، را به سویشان بفرستد و براى متفرق کردنشان بگوید که امام(ع) امروز براى احتراز از آشوب از منزل خارج نمى‏شود. 
ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام موسى(ع) را آن دانسته که وى مامون را متهم به قتل برادرش مى‏نمود. ابراهیم نیز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گردید. برادرش نیز زید بن موسى که در مصر شورش کرده بود به دست همین خلیفه مسموم شد. اینکه یعقوبى نوشته که مامون ابراهیم و زید را مورد عفو قرار داد منافاتى با آن ندارد که مدتى بعد با نیرنگ به ایشان سم خورانیده باشد. چه آنان به خونخواهى برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون یک ژست ظاهرى مى‏بود. 
افزون بر تمام آنچه که گذشت‏یاد این نکته نیز لازم است که امام رضا(ع) شهادتش را بوسیله زهر خود بارها بیان کرده بود. به علاوه، اجداد پاکش نیز سالها پیش از وى رویداد شهادت امام رضا(ع) را خبر داده بودند. 


نوشته شده در یکشنبه 88/6/8ساعت 12:34 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak