سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

 

سجاده‌ای که آبشار سجده‌هایت را در آن می‌ریختی، برای معراج آماده است.

این بار دیگر از معراج به تنگنای زمین باز نخواهی گشت؛ که زمین، سجاده‌ای به زیر پای توست برای پرواز تا ابدیت.

بغضی گلویم را می‌فشارد و به ذرات سمّی می‌اندیشم که در رگ‌های تو، ناگزیر به گردش درآمده‌اند؛ تا وسیله دیدار تو با حضرت دوست شوند.

دست‌هایت، آن دست‌های آبرومند دعا، چون دو بال پرواز تو را با خود بردند؛ تو را که آبرومندترین صدای نیایش بودی و هر لحظه پروردگار، به شوق شنیدن نجوای تو، به خاک تیره مهربان‌تر می‌نگریست.

اینک، صدای فراگیر تو، خاموش می‌شود و این صدای شهید، دیگر خواب سنگین شبزدگان را نمی‌آشوبد.

 


وای بر خوابزدگان این هستی که تو را در خلال این همه ندبه و نیایش، نشنیدند و به اقتدای ولایت روشنگرت، به سمت حقیقت سفر نکردند.

شب‌های سرشار از ناله‌های مناجاتت به پایان رسیده‌اند و زمان در سکوت نفس‌گیر خود، به تنهایی فراق تو می‌رسد و تو به وصال جاودانه عشق.

دیگر تمام شد نفس‌هایی که وادی به وادی، در پی گم‌شدگان خویش، زنجیر در پای طی کردی و به گریه رسیدی.

دیگر تمام شد، خون گریه‌های سجاده عزلت. آن همه بر آتش بودن و نجوشیدن، مثال صبری بود که طراح عاشورا، سهم تو را در آن قرار داده بود.

اینک، پایان ساعات امتحان مردانگی توست؛ گرچه عمری است وصیت خود را به گوش سجاده‌ها زمزمه می‌کنی و صحیفه می‌سرایی.

اکنون، دفتر خاطرات نینوا، با پرواز تو به فصل آخر می‌رسد؛ بشتاب که بیست سال است هم سفران آسمانی‌ات تو را انتظار می‌کشند، یا علی بن الحسین!

آه! این مناجات شبانه روز، از چشم زخم کدامین زهر کینه توز، به سکوت نشست؟

آغاز تو، آغاز حنجره سخنورت در آن غروب اندوه بود که پس از عشق، پس از سر به داری آفتاب، در لاله‌زار پیکرهای بی‌فریاد، وداع خورشید را دستی تکان دادی و آن گاه، در برابر شمشیرهای گنه‌کار، در هیئت خطبه‌های ستم‌سوز، قیامت برپا کردی...

ستون‌های هرزگی کفر بر سرش آوار شد و کلام افشاگرت هر چه ستم پیشگی را عریان و رسوا، بر خاک ریخت.

ای آموزگار سجده و تسبیح! ای زیباترین حنجره پرستش!  ای عاشقانه‌ترین الفبای مناجات! دستانت، ستون‌های هستی در آمده از آستین ولایت؛ صدایت زمزمه وضو ساخته از توحید است که تمام زیبایی‌های هستی و تعبد را در مکتب دعا ابراز می‌کند.

ای فرزند صوت داودی قرآن بر منبر نیزه‌ها! دامان آبروی سجده‌هایت را به توسل در دست می‌گیرم و اجابت لحظه‌هایم را از پروردگار می‌طلبم به نام نامی تو... زینت خداپرستان!

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/9/7ساعت 10:8 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak