سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

دری را گشوده اند به وسعت دامنه اجابت! سفره ای را گسترده اند به بی کرانگی یک دعوت عاشقانه. سلامی را منتظر نشسته اند به نیازمندی یک بنده؛ یک عبد ضعیف؛ یک عاشقِ مسکین؛ یک من و یک توِ محتاج! رخصت داده اند به نجیبانه ترین نگاه معصومی که پناهی جز این آستان غنی نیافته است!

رمضان، صفحه لاهوتی ملاقات است؛ صفحه ای که در دفتر زندگی بندگان، سالی، یک ماه گشوده می ماند. صفحه ای که در متن آن، عطش بندگی حاکمیت دارد و اوج پادشاهی را ساجدانه ترین استغاثه می داند. رمضان، ماه بلوغ انسان در پیکره معرفت است و معرفت، همان کلید مقدسی است که ورود به حریم رمضان را اذن می دهد.

این کوچه های تو در تو، این خانه های شانه به شانه، این دقایق به هم پیوسته، زنجیره ای از شهود را به تجلّی نشانده اند. دقایق، نبض نیایشند و خانه ها، پلّه های تکامل. با این وجود، آیا می توان کوچه های تو در تو را جز تمثال حضرت رمضان دانست؟ آن مقام ممتد که سیر در خویش را نصیب اهل عبودیت می سازد و زمینه ساز تصرّف جان ها در حقایق کبریایی می شود. و سلام بر این ماه لایزال که مجمع همه کرامت ها و فضائل است.

همسایگان صبح! خورشید رمضان در بستر سحرها، لانه دارد؛ همچنان که جبرئیل در خلسه چهل روزه حرا! در دل هر انسان، پیامبری سکونت دارد و اینک با حلول ماه برکت و بیداری؛ رمضان، چون روح الامینِ رسالت، بعثت دل های مردم را ابلاغ می کند. به هوش باشیم که در این مجال سی روزه، تا پیغمبر شدن، فاصله ای نداریم؛ اگر جبرئیل رمضان را به روشنی، دریابیم.


نوشته شده در شنبه 91/4/31ساعت 1:36 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak