سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

وقتی که پنجه پیکرتراش طبیعت، بهانه ای نو برای دوباره زیستن می تراشد و تصویرهایی از زیبایی و فریبایی را در دل دشت های فراخ، فراز قله های عظیم، در عمق تاریکیِ گسترده جنگل ها و دریاها می آفریند و احساس زیبای رهایی را به باد می بخشد، نوروز می آید و زمین را محو زیبایی و نکویی می کند و زندگی را در بی کرانِ ذرات به جریان می اندازد.

وقتی که زمین، سرگرم زمزمه زلال رودهاست و درخت برای رسیدن به پرنده از جای بر می خیزد، وقتی که پروانه ها در روشنایی مرطوب، برخاسته از خاک گرم بال می زنند و سنگینی رنگ های بر بال خویش را به پونه ها و بنفشه ها می سپارند، نوروز از راه می رسد؛ تا گنجشک ها بر روی شاخه های تو در توی درختان، موسیقی را جان تازه ای بخشد، و فرازهایی از جشنواره صدا را به نمایش بگذارند.

آن هنگام که جوانه ها، فقط با اجازه آفتاب سر به بالا می گیرند و ورق ورق برگ های دفتر زندگی را در آغاز سال شکوفایی زمزمه می کنند، نوروز می رسد و رودها، زلالی را همراهی می کنند.

نوروز می رسد تا ابرها خانه تکانی کنند و مرغان دریایی، تا افق های دور دستِ فانوس های دریایی به پرواز درآیند و همهمه آبی پرواز را با تلاطم روشن دریا به هم آمیزند.

نوروز می آید تا ماهی ها در سکوت خیسِ تُنگ های بلورین به رقص درآیند و در کنار هفت سین، تبسّم و مهربانی، عطوفت و بخشندگی در میان سفره های گسترده دل ها جاری می شود.

 


نوشته شده در شنبه 90/12/27ساعت 12:27 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak